قضیه از این قراره که هفت هزارسال پیش در شهر کونگ سانگ جنگهای زیادی رخ میداده و‌ارامش نداشتن ،از طرفی درهمین حین یکی از شاهزاده ها که بایینگ یا ایینگ نام داره پرت میشه به دریا که شهر چوان شیان نام داره و‌قعر اب میره و پادشاه اونها بنام چون هوانگ که امپراطور دریا میشد و‌کسانیکه درزیر اب و‌تو‌ دریا زندگی‌میکنن پری های دریایی اونو‌پیدامیکنن و ازش نگهداری میکنن تا به زمانی میرسه که کاملا سالم میشه و‌میخواد برگرده به روی زمین و‌در همین اثنا شاهزاد ه ای که امپراطور سرزمین کونگ سانگ بوده که قبلشم ستاره شناس بود خودش میادو‌شخصا ایینگ رو میبره و‌ اونجا در همون اولین دیدار متوجه عشق پنهان بین امپراطور دریا مرد ماهی چون هوانگ (راجب این مرد ماهی م باید یچیزی بگم اینکه تو مردماهی ها که پری دریایی هستن وهمینطور امپراطور دریا که سومو هست،اولا باید از نظر جسمانی جثه و اندام درشتی داشته باشن که ازااین لحاظ انتخاب بازیگر خیلی خوب بوده چون لی یی فنگ م خودش درشت اندام و چهارشونه س حتی تو سریال نجوای ابی هم الن همین خصوصییت ظاهری رو داشت و دوم وقتیکه عاشق میشن دیکه هرگز عاشق نفر دوم نمیشن و پای عشقشون تاابد هستن و‌وقتیکه ناراحتن و‌گریه میکنن اشک هاشون بصورت مروارید سرازیر میشه ،اینا نکته هایی بود که گفتم تایادم نرفته بگم برا اوناییکه تاحالا این مدلی سریال ندیدن پیش زمینه داشته باشن😄)و باییینگ میشه و این نقطه عطف شروع همه ماجراها میشه و‌حس حسادت اون تحریک میشه ودر زمان برگشت امپراطور دریا برای اینکه اونها دیگه درصلح زندکی کنند و پیروز بشن و بخاطرعشق و علاقه پنهانی خودش به بایینگ دو قدرت جادویی و‌فناناپذیر رو به انها هدیه میده که در دوحلقه گنجانده شده و‌تاکید میکنه ازاین دو نیروی جاودانی درراستای اهداف خیرخواهانه و درستکاری استفاده کنن که اون دوقدرت یکی محافظت از مردم بوده و‌دیگری قدرت ،اینا باون‌حلقه ها تو دستشون برمیگردن به روی زمین ،سالها میگذره و رفته رفته اخلاق امپراطور تغییر میکنه و‌از اون دو‌نیرو برااهداف شوم و‌افزایش قلمروی خودش استفاده میکنه ،حتی تاجاییکه هنوز اون نکاه های عاشقانه بین بایینگ و امپر اطور دریا رو‌ فراموش‌نکرده و حسادت و عقده همچنان از اون زمان همراه شه و‌بزرگترشده روزی یکی از از خاندان امپراطور دریا بمنظور تبریک و شادباش هدایای ی برای ایینگ میارن ولی امپراطور کانک سانگ از این قضیه سوی استفاده میکنه و داروی سمی داخل شراب میریزه و بایینگ رو‌مسموم‌میکنه تا فرستاده امپراطوری دریا رو‌مقصر جلوه بده و بهانه ای باشه برا جنگ بااونها و ازبین بردن اونا،اما همه چیز لو میره و دراین قضیه بایینگ باهمون حالت بیماری و درحال دست و پنجه نرم کردن با مرگ خودشو‌میرسونه تا از کشتن امپراطور دریا توسط همسرش جلوگیری کنه و‌درهمین کش و‌قوس هم توسط همسر خودش کشته میشه اما در لحظه مردن نفرینی میکنه که تاابد همراه همسرش میمونه،و‌همین عقده می مونه در دل امپراطور
و دیگه اون ادم سابق نمیشه حتی دیگه عذاب وجدان هم‌نمیگیره که اشتباه میکرده بلکه میگه حقشونه و‌باید بمیرن تااینکه هفت هزارسال بعد اینا هرسه تاشون تناسخ پیدامیکنن
و‌طی مشکلاتی که براشون پیش می اومده میرسن به همین سرگذشت هفت هزارسال پیش خودشون و‌در جادوی توهم همه‌چیز رو میبینن و‌تازه متوجه میشن قضیه از چه قراره، وسر منشا تمام اینا بر میگرده به گذشته(حالا همه اینا رو‌درنظر بگیرین که وقتی به اواخر سریال میرسین متوجه همه اینا میشین و اون سرگذشت هفت هزارسال پیش ،برای بعداز قسمت سی و‌پنج به اینوره که نشون میده نه اینکه شماازابتدا سر دربیارین چی به‌ چیه😄).از طرفی تناسخ شده امپراطور دریا الان سومو که دراین هفت هزارسال بعد هم باز برگزیده شده تا امپراطورجدید دریا باشه باقدرت هایی که بهشون میرسه و کلی ماجراهای دیگه ،دنبال نیروی سیاه که فن شکاف ایینه س مخیواد با بدست اوردن اون فن بتونه اهالی چوان سبان مردمان ابی رو به دریا برسونه زادگاهشون ،من از این کارکتر سومو و بازیگرش خیلی خوشم ا.مد چون هم ری اکشنای خوبی داشت و کلا کارکترش خیلی خوب نوشته شده بود یک عاشق واقعی بود و‌عشقش رو‌نسبت به بایینگ خیلی دوست داشتم،کلا عشق و‌قول و‌قراربینشون خیلی ساده زیبا رویایی و ماورایی بود عشق دختره نسبت به سومو اینقد زیبا بنظر نمی اومد که سومو به دختره داشت‌. که باوجود سرد بودن این‌کارکتر که خیلی جاها احساس میکنید کارکتر سردیه چون لبخندی نمی بینیم که بزنه مگر دراواهر سریال اونم فقط به بایینگ ، اما این رفتارسردی و جدی بودنش نسبت به بقیه بود نه به ایینگ که اونم تناسخ شده شاهزاده بای وی بود و الان در این زمان نواده اون‌محسوب میشه ،دختره که کلا اینقد سرد بالاتکلیف و نگران بود درکل سریال و همه اتفاقات پیش رو که نمیشد بگی تغییر ی در شخصییتش بوجود اومده درروند داستان بغیرازاینکه همش خودشو فریب میداد نباید دوباره بخاطر عاشق شدن به سومو اتفاقات تکرارشن،هیچ‌حسی نسبت به این کارکترنداشتم چشاش کلا همیشه علامت تعجب و‌نگران بود😆😆😆 اما سومو خیلی خوب بود و رفتارایی که داشت واقعا اگه یه ادم نرمال جاش بود همین طور میبود ،اونقد ازش خ.شم اومد که ازاین به بعد توجه کنم بهش چه کارایی داره و‌ببینم😄😄 اما امپراطور کانک سانگ ولیعد اوپام❤️😍 پسر همیشه فروتن و باشعوری که همیشه تو‌همه کارکترا شاینجوری بوده اینجا هم تا میبینه اونی که میخواد نمیخ.ادش ازاد ش میذاره تاخودش انتخاب کنه😍😍😍 ژنگ یچنگ❤️❤️ همیشه این خصلتشو تو همه کاراش داره در اینجا هم ینی هفت هزارسال بعد نواده اون امپراطور هفت هزارسال پیش که زودتراز بقیه حتی سومو همه چیز و متوجه میشه ولی جرات نمیکنه باورشون کنه براهمین به کسی چیزی نمیگه تا اروم اروم سومو و ایینگ م خودشون بفهمن ،و بازم مث هفت هزارسال پیش به عشقش نمیرسه، 😭قدرتاشو سانگ لیو دشمن مشترک جفتشون مهرو موم کرده و تااواخر سریال هیچ‌قدرتی ند اره و بخاطردفاع از مردم ش و پنهان کردن هوییتش در زیر اب شهربنام‌ووسه زندکی میکنند تا زمانیکه بتوانند از این زندگی مخفیانه خلاص بشن و‌بتونن نور راببیند. اما باکمک ایینگ و متحد شدن با سومو امپراطور دریا یکی یکی همشو بدست میاره و‌هدفشون اتحاده مث همون هفت هزارسال پی ش بااین تفاوت که اونجا امپراطور ینی جدش فریبشون داد و اتحادشو شکست اما اینبار واقعا این اتحاد رو‌میخواد تا صلح درهردو شهر که برقرارشه و این دو‌شهذ از طریق ایینه می‌تونستن همدیگه رو‌تحت نظر داشته باشن و نام رودخانه هم ایینه بودکه هفت هزارسال پیش این دوشهر را ازهم‌جداکرد براهمین اسم سریال ایینه شهرهای دوقلوعه ،اما از نانشنگ که مثلا داستان اصلی باید روی اون میبود خیلی بی خاصییت بود و اصلا نبودش م ضرری بن کلییت داستان نمیزد الکی انداختن وسط ماجرا که حلقه بره اونو پیدا کنه و‌یه پیشگویی م اوالا سریال داشت همین، اینقد نچسب بود که نگو بیشتر همه جا باعث دردسر شون میشد تااینکه کمکی کنه همیشه هم بی موقع دهنشو بازمیکرد وحرف میزد مث خروس بی محل بود واقعا😮‍💨😮‍💨😬😬.درکل سریال جالب و قشنکی بود بااینکه اروم میگذشت و باوقفه زیادی م دیدمش ولی حوصله سر بُر نبود براکسابیکه به این ژانرا علاقه دارن می تونه سریال خوبی باشه وگرنه دیدنش براادما عادی ذوق و حوصله میخواد پیام عمیقی م داشت سریال که خیلی در لفافه همشو بیان میکرد و بیشتر اواخر سریال اینو میبینید ،مهربونی ودرستکاری چیزی برات به ارمغان نمیاره و فقط باعث دردسر و سوی استفاده بقیه ازت میشه اما بااینحال خشونت و فریب کاری و سوی استفاده از قدرت م درسته همه چیز رو بهت میده اما کینه و نفرت رو میکاره و باعث جدایی و دور شدن همدیگه میشه.
درحقیقت باهمه این فانتزی بازی و تخییلاتی که درسریال بود بخاطر اینکه پیامی داشت و‌واقعا چیزی برا ا رایه به بیننده داشت خوب بود و میشه که کل سریالو دید و از کارکتر سومو و ژن لان لذت برد 😄چون هردوشون خیلی خوب بودن و هردو دختره رو میخواستن ولی خوب این دختره بود که قبل از هردوشون و اصن قبل ازاینکه ژن لان رو‌ببینه و‌بشناسه صد سال پیش قلبشو به سومو داده بود.سریال قشنگی بود.

سومو خودشو فدا کرد تا بای یینگ زنده بود . بای یینگ هم هیچوقت عاشق ولیعهد نشد و منتظر سومو موند تا آخرش که سومو نصف و نیمه جلوش ظاهر شد .

پایانش غمگین نیست دوستان! آخرش همه منتظر برگشت سومو هست و بر هم می گیرده
ولی در کل سرسال می تونست خیلی بهتر باشه از میانه ها افت کرد به نظرم

پایانش سده